- ۳۵ : views
- : Likes
- ۰ : Comments
- : Categories
شاید...
اشک چشم چپ برای شکستن قلبه
تنها در زمانی که قلب شکسته شده باشد
از فشاری که قلب تحمل میکند، دو چشم سرخ میشوند
اما فقط چشم چپ میگرید، پر قدرتتر از همیشه، با قطراتی درشتتر
تا با قلب همدردی کند...
اشک چشم چپ برای شکستن قلبه
تنها در زمانی که قلب شکسته شده باشد
از فشاری که قلب تحمل میکند، دو چشم سرخ میشوند
اما فقط چشم چپ میگرید، پر قدرتتر از همیشه، با قطراتی درشتتر
تا با قلب همدردی کند...
درست زمانی که باید لب به سخن بزنیم
اما تردید میکنیم...
ذهنمان زیر بار سنگینی از جملهها قرار گرفته است؛
انقد مسائل و حرفهای مختلف در خودش دارد
که دیگر توان دامن زدن به هیچکدام را ندارد
پس فقط سکوت میکند، همه را درون خود میریزد و میگذرد...
در ذهن خواند "دوستت دارم"
اما گفت: ازت متنفرم
گاهی آدمها را در شرایطی قرار میدهیم که خفهشان میکند
احساساتشان، حرفای دلشان، باور و عقیدهشان... همه خفه میشوند!
در این شرایط، حرفی را از آنها میشنویم که هیچوقت دوست نداشتند بگویند...
فاصله ها نیستن که احساساتو کمرنگ میکنن
بلکه جایگزینها هستن :)
فاصله احساساتو بیشتر و عمیقتر میکنه
ولی ممکنه کسی که جایگزین ما میشه، کسی باشه که احساساتو دریافت میکنه...
«حس دلگرفتهای» که از غروب جمعه احساس میکنیم، بخاطر غریبیهای قلبمومه :)
وقتی هر روز و هر ثانیه را با دلتنگی سپری میکنی، بعد گذشت هر خواب، هر اتفاق، هر ثانیه... منتظری اونی که رفته برگرده، اتفاق خوبی بیافته و همه چی تغییر کنه
اما میفهمی هنوزم محکوم به تکراری :)
بلندترین فریاد، سکوت است
آنجایی که سکوت کرد، چالهای پر از حرف است، آن حرفهایی که میفهمد، میداند و درون خود خفه میکند.
دلیل پرطرفدار بودن فیلمها و موسیقیهای غمگین، احساس همدردی باشه که به ما میدهد.
گویا که در تحمل دردها تنها نیستیم
و کسی هست که بدون هیچ قضاوتی، واقعیت را درک کند و بفهمد.